چیزها دیدم در روی زمینکودکی دیدم ماه را بو می کردقفسی بی در دیدم که در آن روشنی پرپر می زدنردبانی که از آن عشق می رفت به بام ملکوتمن زنی را دیدم نور در هاون می کوبیدظهر در سفره آنان نان بود سبزی بود دوری شبنم بود کاسه داغ محبت بودمن گدایی دیدم در به در می رفت آواز چکاوک می خواستو سپوری که به یک پوسته خربزه می برد نمازبره ای را دیدم بادبادک می خوردمن الاغی دیدم ینجه را می فهمیددر چراگاه نصیحت گاوی دیدم سیرشاعری دیدم هنگام خطاب به گل سوسن می گفت شمامن کتابی دیدم واژه هایش همه از جنس بلورکاغذی دیدم از جنس بهارموزه ای دیدم دور از سبزهمسجدی دور از آبسر بالین فقیهی نومید کوزه ای دیدم لبریز سوالقاطری دیدم بارش انشااشتری دیدم بارش سبد خالی پند و امثالعارفی دیدم بارش تننا ها یا هومن
قطاری دیدم روشنایی می بردمن قطاری دیدم فقه می برد و چه سنگین می رفتمن قطاری دیدم که
سیاست می برد و چه خالی می
رفتسهراب سپهری طوفان خنده...
ادامه مطلبما را در سایت طوفان خنده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9amighi7 بازدید : 5613 تاريخ : چهارشنبه 20 بهمن 1400 ساعت: 17:01